نوزده هفتگیت مبارک
سلام خوشمل مامانی اول از همه این یه بوس از طرف مامانی و بابایی عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده بود تا اینکه دیروز صبح رفتم سونو گرافی ، خیلی شلوغ بود ، چند ساعتی طول کشید تا نوبتم بشه ، وقت گرفته بودم ولی چون خانم دکتر روز چهارشنبه نیومده بودن مریضای اون روزشون هم دیروز اومدن ، به خاطر همین خیلی طولانی شد ، ولی من با ذوق و شوق فراوان منتظر دیدن روی ماهت بودم تا اینکه نوبتم شد و رفتم تو اتاق سونوگرافی ، روی تخت خوابیدم خانم دکتر دستگاه رو روی شکم میکشید من با لذت فراوون تو رو تو مانیتور میدیم ... عشقم نمیدونی چه لذتی داشت وقتی صدای قلبتو شنیدم .... منو بابا حسین خیلی دوست داشتیم بدونیم که شما کاکل زری هستی یا&nbs...